عجب این دوسه روزه بارون اومد و حس زمستونی به این شهر جنوبی داد:)

خداروشکر که بازم بوی خاک نم خورده و بارون رو دیدیم و بوییدیم 

تو این فصل برای جنوب این یک نعمت محسوب میشه:)

این کپشن از میم هست

ایشون معتقدن غذاهای خورشتی البته با گوشت قرمز! هرچی جاافتاده تر بهتر

باغچه هیچ کسی رو بیل نزنین چون بالاخره یه چندتا کرم خاکی پیدا می کنین!

اینو اول به خودم میگم!

این حرف داداشم رو باید اویزه گوشم کنم 

امروز تصمیم گرفتم لگ دی باشه

بالاخره امروز برگشتم به باشگاه 

همه که میگفتن خیلی تغییر کردی هم رنگ مو هم لاغریم:(

دیروز عصر به اصرار زیاد میم رفتم ساعت رو عوض کردم!

تمرین این هفته ام از تراپی اینه مرگ اگاهی کنم!

و وصیت نامه بنویسم برای خودم 

شاید براتون عجیب باشه

ولی من هفته های گذشته به مرگ خیلی فکر کردم

اما الان که قرار وصیت نامه بنویسم این هفته از یاد مرگ فراریم!

قطعا ادم غمگین میشه از بابت فکر کردن به مرگ و نوشتن وصیت نامه ای در مورد نشد های زندگیش

در مورد شکست هاش و وصیت نامه ای باب نرسیدن ها نشدن ها!

دارم سعی میکنم به روال زندگی برگردم

دیروز دو بار رفتیم کافه