روزمرگی$4

هیچ حسی مثل یه خونه تمیز و مرتب نمیتونه ذهن آدم رو آروم کنه و حس خوبی به آدم بده!

بقول یه بزرگی اگر میخوای دنیا رو عوض کنی از اتاقت و دور وبرت شروع کن!

دیروز بالاخره تونستم کارهام رو تموم کنم

 وبه خونه برسم

 یه مدت اول کارهام رو اولویت قرار میدم

دیگه خونه رو حسابی تمیز کردم و گردن و دستمم بهتر بود

دوش گرفتم پایان تمیز کاری خونه وقتی عود و شمع روشن میکنم

یعنی علامت پیروزی و آرامش:)

البته همیشه پیروزی آرامش به همراه نداره گاهی آدم بعد شکست حس آرامش میکنه

یه فیلم دیدم جایزه و چایی نوشیدم

زودتر از هرشب خوابم برد

صبحم ساعت 9 باشگاه بودم 

و لگ دی بود ولی خوب از پسش براومدم چون موبیلتی عضلاتم خیلی بهترشده 

با لگ و نیم تنه جدید رفتم و کیف کردم

زنگ زدم برام تخم مرغ آوردن

اومدم خونه ناهار هم کته از دیروز داشتم و کباب تابه ای گذاشتم 

کارای شرکت رو زودتر تموم کردم

دیروزم با شرکت صحبت کردم از این به بعد دیگه من سه شنبه ها نیم وقت کار میکنم

یعنی تا ساعت 12

و بعدش دیگه رست هستم

5شنبه و جمعه هم که استراحتم و به میل خودم میتونم کار کنم یا نکنم

امروز صبح بارون بود اینجا البته 

الان یه بارون شدیدی در حال باریدن و من لذت میبرم از سرمایی که به جونم افتاده

میم زنگ زد روزهای بارونی ادم باید کنار یارش باشه

اوکی بیای خونه چایی بخوریم؟

گفتم کارای شرکت رو دارم تموم میکنم هروقت تموم شد میام

اونم زودتر اومد خونه امروز 

و دیگه ساعت 2 ونیم من رفتم اونجا البته 4تا نون تست کردم با کره مغزیجات میکس موز و عکس

برای عصرونمون 

از اونجایی من هی گشنه ام میشه وباید به وقت وعده هام رو بخورم این اسنک رژیمی رو اماده کردم

میم میره چیزایی میخره که دوست دارم ولی تو رژیمم نیست:))))

تا ساعت 5 ونیم که میم بره باشگاه اونجا بودیم 

مثل همیشه خوش گذشت

اومدم خونه ولو شدم کنار بخاری

داداشی زنگ زد رسیده بود

منم چایی رو تو قوری دم کرده بودم میدونستم امروز میان

داداشی گفت چایی ات به راهه بیام؟دیگه داداشی اومد اول رفتیم خرید من یکم خرید داشتم بارون بود

بعددیگه نشستیم به حرف زدن

شام دعوت بودن عروسی 

باید میرفت

دیگه ساعت 9 رفت قرار شد فردا ناهار بریم پیش مامان اینا

شب برگردیم بیان عروسی یکی از اقوام زن داداش

دوباره جمعه بریم خونه مامان:)))))

منم کارهام رو انجام بدم البته کار خاصی ندارم باید کمتر از دست و شانه ام کار بکشم عین هفته پیش نشم!

 

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
Divine Girl

هروقت میام اینجا و پستت رو می خونم انگار به خونه برگشتم و از آدم امن زندگیم خبر گرفتم 

امیدوارم حال دلت خوب باشه همیشه

بوس روی قلب مهربونت موجای عزیزم

الی چند بار توی ذهنم بلند بلند خوندم من برای یه نفر حس خونه رو دارم 

مرسی از بابت این حس قشنگی که به من داری عزیزم
میدونی که خیلی دوستت دارم و همیشه دلم میخواد بدرخشی عزیزم

Divine Girl

ممنون از آرامشی ک بهم میدی

ک باعث میشی حس کنم میشه همه چیو درست کرد

دوست دارم و امیدوارم همیشه دلت آروم و لبت خندون باشه

فدایت الی مهربون از خودت بگو چه خبر؟

کار جدید رو خوب جا افتادی؟
منم دوستت دارم عزیزم همیشه دلم میخواد ارامش داشته باشی و تصمیمات درست بگیری و بابت هیچ اشتباهی هم خودتو سرزنش نکنی عزیزم

Divine Girl

همیشه میتونی منو درک کنی:)

کارم خوبه دوسش دارم اون رابطه رو هم تموم کردم و از اون لحاظ در آرامشم ولی خب الان توی یه چند راهی گیر کردم

دوتا خواستگار دارم با شرایط کاملا متفاوت یکیشون متولد ۶۹ کارمند با وضع مالی نسبتا خوب،ماشین و دوتا خونه و چن تا زمین البته این تو اطراف شهره ک من گفتم نمیام اصلا اون طرفا ک گفته یه جا همین اطراف خودتون اجاره می کنم ولی وقتی سوال پیچش کردم فهمیدم امکان داره بخواد برگرده... شخصیت آروم و در عین حال سفت و سخت، به شدت اهل ورزش ک یکی دوسال ازدواج داشته ک خب جدایی از طرف همسرش بوده و خودش می گه به خاطر دخالت خانواده ها طرفش انتخابش نکرده و جدا شدن... تو حرف زدن باهاش متوجه شدم ک یکم خسیسه هم تو پول هم تو احساسات هم تو رفتار و نیاز داره ک من خودمو علاقه مو بهش ثابت کنم و روی رابطه ی من با خونوادم به شدت حساسه

دومی متولد ۷۸ یه سال از من کوچکتره ک من یکبار به خاطر این قضیه ردش کردم و دوباره اومده البته تو ظاهر و رفتار اصلا به نظر نمیرسه اونم نیروی رسمی شهرداریه و کارش با دستگاهه، ذوق و شوق و دوست داشتن رو تو چشماش میبینم و در کنارش شیطنت رو داره خیلیم شوخ و با نمکه اونم تجربه یه نامزدی ناموفق رو داشته ک خب خیلی تو سن پایین بوده و با هم نساختن... خونه و ماشین نداره ولی فکر میکنه از پس زندگی برمیاد و خب شرط خاصی برای من نذاشته

از لحاظ خونوادگی مادر اولی یکم از الان خودشو با من چپ کرده ولی دومی هر دفعه بهم ابراز علاقه میکنه و مثل خودمون آدمای آرومی به نظر می رسن 

جفتشون ورزشکارن اولی بیشتر دره نوردی و کوه نوردی و بدنسازی و ورزشای گروهی با دوستاش 

دومی بیشتر بوکس و موتور سواری تو پیست

 

حالا من موندم این وسط ک هم می ترسم طرفم اذیتم کنه هم می دونم خودم با اخلاقای مزخرفم اذیتشون می کنم و خب وقتی بهشون میگم زودرنج و حساسم اصلا جدی نمیگیرن قراره چ بلایی سرشون بیاد

از یه طرف می ترسم از تصمیمی ک بگیرم چون من یبار اشتباه کردم و از لحاظ تصمیم گیری خیلی وقته به خودم اعتماد ندارم

یه وقت تراپی هم گرفتم ک فقط درمورد خودم برم حرف بزنم :/

این بود اتفاقات اخیر :)

بابت کارت بهت تبریک میگم عزیزم

و بابت رابطه ات کار خوبی کردی که ارومی و تصمیمی که بارها گرفته بودی رو بالاخره اجرایی کردی
و تونستی!حداقل الان وابستگی اضطرابی نداری نسبت به اون ادم...
الی دختر میبینم چقدر بزرگ شدی
مثلا داری خاستگارت رو شرح میدی اگر الی قبلی بودی شاید به ویژگی های دیگه اش دقت نمیکردی که الان فهمیدی مثلا خساست داره!
ممکنه برگرده شهر خودش! و....
الی من نمیدونم و متوجه نشدم ایا تو واقعا ادم ازدواجی هستی؟
میبینم رابطه های کوتاه مدت رو بیشتر دوست داری
اما یه نکته نگران کننده
فکر این نیستی خودت چقدر ممکنه وقتی وارد یک رابطه میشی چقدر اذیت بشی!
همیشه قبل شروع میگی ممکنه من چقدر اذیت کنم!
میشه این بخش رو یکم باخودت صادق باشی و روش فکر کنی و جواب براشون پیدا کنی؟
در مورد خاستگارهات نمیتونم نظر بدم چون میگم متوجه نشدم چقدر ادم بلند مدت و ازدواجی هستی
اما در مورد ازدواج نیاز به جزییات خیلی زیادی هست
یعنی دونستن جزییات بیشتر از طرف مقابلت 
اینها کلیات بیشتر 
منظورم ورزشکار بودن و شغل و....
نوع ورزش خیلی تاثیری توی رابطه نداره جز اینکه بدونی این ادم ادم تیمی هست یا نه! 
منظورم بعضی ادمها توی گروه بهتر میتونن تعامل کنی بعضی کمتر
ورزشهای انفرادی برای افرادی که حوصله این تعاملات رو ندارن و... بهتره
مثل من!
هرچند اگر توی یه تیم کاری قرار بگیرمم معمولا ادم اوکی هستم و همکار خوبیم!
بشرطی که مرز گذاری هام رو رعایت کنن!
و اینکه گفتی اولی با دوستاش و... ورزش میکنه 
برای تویی که روی رفاقت و رفیق بازی حساسی یکم دقت کن این قضیه رو!
چون یکی ممکنه مثلا الکل دوست نداشته باشه ولی چون همیشه تو جمع دوستاش هست بنوشه و....!
اینا ورزش میکنن خوب پارتنر توهم چون با دوستاشه این کارو میکنه! منظورم ورزشه!
ممکنه دوستاش توی بقیه جاهای زندگیشم حضور پررنگی داشته باشن!
اینکه به حساس بودنت و... توجهی نمیکنن
رو نمیدونم چرا جدی نمیگیرن؟ یعنی چطور ادمهایی هستن که احساسات طرف مقابل ایا براشون مهم نیست؟
یا درکی از حساس بودن یه فرد ندارن و نمیدونن چطور تعامل کنن؟
به نظرم در مورد این دو ادم بیشتر این مساله صادق که درک درستی از حساس بودن یه فرد ندارن و از طرفی فکر میکنن میتونن
 همه چی رو هندل کنن!
ارزو میکنم برات بهترین ها رقم بخوره الی میدونی که خیلی دوست دارم

Divine Girl

منم خوشحالم ک بالاخره به اون مرحله رسیدم  و از این وابستگی نجات پیدا کردم

خوشحالم ک فکر‌می کنی یه قدم به بلوغ نزدیک شدم 

درمورد این حرفت ک پرسیدی ازدواجی هستم یا نه باید بگم هستم ولی فک می کنم الان توانشو ندارم

از طرفی دوست دارم روی خودم کار کنم به خودشناسی برسم تله های روانیمو برطرف کنم با ترسی که از ازدواج و بیش از حد نزدیک شدن به جنس مخالف دارم کنار بیام‌... من الان با اضطراب و استرس و نشخوار فکری و افسردگی و پرخاشگریم و بقیه مشکلاتم دارم له میشم و این وسط تصمیم گیری برای ازدواج و بقیه زندگیم اونم بعد از یه شکست ک هنوز زخماش بازه واسم سخته؛ شناخت آدما واسم سخته تمرکز کردن روی تک تک حرفا و حرکات خودم و دیگری واسم سخته 

درمورد اینکه گفتی چرا فک می کنی بقیه رو اذیت می کنی اینه که من علاوه بر منتقد درونی ای که دارم چن نفری هم اطرافم دارم ک مدام بهم گوشزد کنن مشکلاتی ک ممکنه درست کنم رو

من تا شناخت این دو فرد خیلی فاصله دارم هرچند نفر اول رو تا الان درموردش فکر کردم و به یه نتیجه نسبی رسیدم و به نظرم درستش نیست که از فرد بعدی زندگیت انتظار داشته باشی زخم های رابطه قبلیت رو درمان کنه...

دوست ندارم سرتو با حرفام درد بیارم میدونم توام‌سرت شلوغه و بابت وقتی ک ازت میگیرم واقعا متاسفم 

به هرحال که بعد از تجربه ناخوشایندی که از تراپیست قبلی داشتم بالاخره تونستم خودمو راضی کنم و یه وقت تراپی بگیرم تا یکم ذهنم روشن بشه

ممنونم ازت❤️

اونقدر ادم میاد تو زندگی میاد و میره اونقدر ادم بیاد تو زندگیت و بره که به خودت یه نگاه کنی

بگی الی چقدر بزرگ شدی هرروز اینو به خودت بگی
و نه با رفتن کسی ادم میمره نه با اومدن کسی ادم زنده میشه!
من از رفتارات متوجه شدم که خیلی ادم رابطه بلند مدت نیستی
بیشتر بخاطر عذاب وجدان و... میمونی
و هنوز زخم رابطه ازدواجیت اصلا خوب نشده 
و همیشه باهاته 
خودتم خوب میدونی که میگی زخمهاش بازه
تااینو درمان نکنی خوب قطعا نباید وارد رابطه جدی بشی
قرار نیست ما از بعضی زخمها و تراماها برای همیشه خلاص بشیم
گاهی برمیگردن
فقط همینکه روند درمان طی کنی با یه ادم درست یه مدت
و بعد میتونی یه رابطه درست بگیری
میدونی الی اینطوری نیست بگی پانسمانش کردم بخیه هاش کشیدم خوب شد
و قرارم نیست جای اون زخم مشخص نباشه دیگه!
عزیزمی خوشحالم با من اشتراک میذاری افکارتو و خوشحال میشم بهترین نتخاب رو داشته باشی عزیزم 
امیدوارم تو مسیرت موفق باشی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان