خوب خوب امروزم تموم شد

من خسته ام طبیعی چون از 5 پای سیستمم و سرکلاس

مبحث اونقدر سنگین بود که استاد میگفت فکر کنم دور سرهمتون ستاره داره میچرخه

بعد تو این اوضاع من سوال کردنم گرفته بود:)))))) هیچی بچها گیجتر میشدن بیچاره ها

نگو این ها هنوز مبحث قبلی مهندسو نگرفتن

وبعد من سوالم از مبحث جدید الان اینا میگن خاک تو سراین دختره خرخون بگیره :)))))))))

بخدا من نخوندم فقط سرکلاس دقت کردم سوال پیش امد خوب چه کنم

هرچند درنهایت به یک دعای دسته جمعی برای سلامتی من ختم شد همه چی:)

وای هیچ غلطی درمورد زبان نکردم دو روزه!

تازه امروزم آش جو پختم

و یه عالمه آش دارم الان سرکلاسم آش خوردم:)

بعد استوری گذاشتم اینستا میگم ایقدی که من سرکلاس مهندس آش خوردم حس سرباز بودن بهم دست داده

بعد فاطیما اومده ریپلای زده ابکش خالی از کاهو که اونم سرکلاس بود

بعد من اینو استوری کردم که سرکلاس بودن منو دیدین که؟ اینم سرکلاس بودن برادرزاده ام فکر کنم حس گاو بودن داره:))))))))

فاطیما هم استوری کرده عمه واقعا ناراحتم ازت یادم باشه جوابتو ندم چند وقت:)))

بعدمن باز اینو استوری کردم که تاتو باشی صبح زود برا من صبح بخیر نفرستی اقا من هرچی فحش میدم صبح بخیر نده

باز با ویس و انرژی صبح بخیر میده

خلاصه کرمم گرفته بود

بعد ی اومده میگه کمتر کرم بریز بعد چند وقت نبودن حالا ما فکر کردیم افسرده ی چیزی هستی یا سرت جایی گرمه

منم کرم ریختم گفتم از کجا معلوم گرم نیس؟ از کجا معلوم که حالم از اونجا خوب نباشه؟

والااااااا

خوب برم آشها رو نصفش فریز کنم

نصفشم بذارم برای شبهای بعدی!

قرار احتمالا فردا کلاس زودتر برگذار بشه

ناهارم که کته درست کردم مایه کتلتم داشتم همراش درست کردم با گوجه

فردا ناهار ندارم باید ناهارم بپزم حتما

ولی کته دارم.

پسرعمو برا مغازه اش کلی لگ ورزشی آورده البته عمده فروشه پسر عمو

گفتم اینها کجا تک فروشی دارن میگه موجا فقط انتخاب کن:))))))) جون بابا اینم از باشگاه نرفتن ما لگ خریدنمون والا:)

منم پرو 4 تاانتخاب کردم با دوسه تا تیشرت لش امیدوارم داشته باشه تکشون رو

بعد ظهر مدیر یکی از شعب بهم پیام داد البته شرکت پارسالی!

گفت چه خبر نیستی و... دوست الف این مدیر شعبه

گفتم بالاخره الف مارو هم بردین پیش خودتون گفت اره چقد برا من خوب شد که مدیر منطقه ما الف شده و...

بعد گفت میدونی خانم موجا من همیشه و همیشه شمارو بسیار خانوم قوی و بااراده ای دیدم از روز اولی که شمارو دیدم تو شعبه مرکزی

گفتم این شیرزنی واسه خودش و میدونم ته ته دنیا هم بری روزی بسیار آدم موفقی میشی حیف که اینجایی تو باهوشی و قوی و در عین حال خیلی زلال و پاک

گفتم منظورتون متوجه نشدم؟ گفت راستش هروقت با بچها حرف میزنم همه هنوز از شما به خوبی یاد میکنن عین خودم

و میگیم کاش مهاجرت کنی گفتم دارم زبان میخونم اتفاقا

موقعی که ایشون پیام داد واقعا حس خوبی بهم دست داد دقیقا داشتم لیست میکردم چرا من ارزشمند و دوست داشتنی ام برای خودم

و ندا از غیب اومد به این دلیل.

خوشحالم تو ذهن بقیه چنین آدمیم.شاید این روزها نیاز به تایید شدن داشتم نمیدونم ولی به دلم چسبید اونم از سمت کسی که واقعا من براش

احترام قائلم از معدود همکارهای اقایی بود که سالم بود هیچ وقت حس ناامنی نداد به من بااینکه

روزهای اول کاریم تو تهران یه روزهای منو میرسوند هتل حتی و باهم دوره اموزشی بودیم بعدها هم دوسه ماهی یکبار بهم زنگ میزدیم یا پیام میدادیم

حال همو میپرسیدیم حالا چندباره داره اصرار میکنه برم دیدنشون و شهرشون خانم و پسر گلشم اصرار دارن منو ببینن

دیگه گفتم بذار دوز دوم واکسن بزنم حتما میام یه سفر.

دلم یه دوش آب گرم میخواد ودمنوش نعنای اخر شب ولالا

برم یه سروسامونی به خونه بدم و برم دوش و لالا.