خوب امروز هم اول آبان بود هم اول هفته

من نیاز دارم به یه مدیریتی تو کارهام برسم

راستش من از دست خودم ناراضیم

شاید یکی از بیرون به زندگی من نگاه میکنه میگه واو تو همه ی جنبه ها رو داری باهم هندل میکنی

آفرین و...

همه ی کسانی که منو میشناسن باهام رفت وآمد دارند در اولین و آخرین برخورد همیشه همینو میگن

اما من راضی نیستم از تایمی که در اینستاگرام میذارم

از تایمی که اینجا میذارم

از تایمی که در چت با دوستام میذارم

شاید تایمش رو جمع کنی دو درصد از کل روز هم نشه

و اما واقعا چه نیازی هست همین دو درصد؟

همین ده درصد

همین 50 درصد؟

بخاطر همین دارم مدام کلنجار میرم هر کاری میکنم

تایمم رو یادداشت میکنم

کارهای خونه

و...درس خوندن

زبان و...

بخاطر همینه اگر به برنامه ام پایبند نباشم عذاب وجدان میگیرم و شرمنده خودم میشم

بعد از دوسال و اندی تنهایی توی این شهر

و کرونا

دلم آدمهای امن میخواد و ارتباطات حضوری تا اینکه بخوام مجازی با کسی باشم

بخاطر همین تایمی در هفته با دوستام میرم بیرون یا با داداش

و حالم خوبه خداروشکر و آرومم استرس چندانی ندارم جز استرس هایی که تو زندگی همه ی ما ایرانی ها هست!

لباسها تموم شدن بجز لباسهایی که تو چمدونن

دیشب با دوستم که تو بانکه صحبت کردیم

گفت من یه سمساری میشناسم همه چی میخره از لباس و کفش تاوسیله خونه

قرار شد بهش بگه بیاد من لباسهام رو رد کنم برن یه سریشو:)

من هرماه دارم از اینها میبخشم و تموم نمیشن

و دیگه باید مقداریش رو تبدیل به پول کنم چون بعضیهاش رو اصلا نپوشیدم

و میخوام خرید جدید کنم

چه بهتر اینا رو رد کنم برن

تاشسته شدن و اتو شدن

بهتر ردشون کنم برن خلوت شه خونه

آجی گفت کار خیلی خوبی میکنی

برنامه زبان و درسم خوب پیش میره بخاطر آرامشم خداروهزار بار شکر

امروزم دیگه چیزی تو یخچال نبود من سالاد درست کنم هیچ تره باری نداشتیم

پاشدم رفتم میدون خرید کردم

این سری هم از هرچیزی جز میوه زیاد برنداشتم و شد 350

حالا لیلا گفت میدون تره بار نزدیک خونه ما ارزونتر میده

و تقریبا تفاوت قیمتش نزدیک 30 درصد بود

گفت نمیخواد دیگه از اینجا خرید کنی

من هرروز بعد باشگاه بیکارم میام دنبالت

هروقت خواستی میای نزدیک ما خرید کن برت میگردونم

قرار شد برا دختر دایی هم خرید کنیم که صبح سرکاره!

سبزیجات ولوبیاها رو شستم و خرد کردم

و زرشک ها رو هم تازه خریدم دون کردم

میوه جات و سبزیجات برای چندروزم شستم و خشک کردم

باتوجه به اینکه محدودیت گذاشتم برای استفاده از گوشیم

خداروشکر اهمال کاریم در بقیه کارها نزدیک به صفرشده

از پرتی های صبح وسط کارم برای درس خوندن و فایلهای صوتی گوش کردن استفاده میکنم

فردا هم قرار با بچها بریم بیرون شام

دیشب خانواده لیلا اینا مهمونش بودن به طبع دختر دایی هم اونجا بود عروس بزرگشون هست

میگفتن که توی دورهمی های خانوادگیمونم دیگه جات خالیه واقعا:))))

یه سری تصمیم جدید هم دارم میگیرم که نیاز به تحلیل زیادی داره

داداش میگه اخرش خودت رو دیونه میکنی:((((

خوب من برم که یه ربع وقت داشتم برااینجا و دستم درد میکنه از تایپ کردن

مراقب خودتون باشید