بی حسی مجدد...

دوباره اون بی حسی عمیق و سرما اومد سمتم

چندروزی کم شده بود

اما مجدد از دیروز این حس احساسی و جسمی سرما برگشته 

نمیتونم گریه کنم توی این حال که فرو میرم نمیتونم گریه کنم به حس میشم

امروز که بیدار شدم همون اقواممون که جمعه بهم زنگ زد پدرشوهرش فوت شده بود

و پدرشوهرش شوهرعمه مامانه. و پیر بود هم نوه هاش رو دیده بود هم نتیجه اش رو 

کاش همه اینطوری برن 

ولی خوب از اونجایی که دایی مادربزرگ نازی هم میشه نازی امروز میره تشییع ومنم میرم باهاش

این بختیاری ها اینطورین همه چی تو همه و قوم و خویشن

دلم خاک داداش رو میخواد حرف زدن باهاش رو 

و امروز هم بارونه شاید این حال برای رفتن به تشییع هم مناسب باشه 

به نازی گفتم منم میام گفت باشه برام لباس بیار شوهرم میفرستم دنبالت بیاین دنبال من سرکار باهم بریم

همون اقواممون که زنگ زده بود دیشب باز به نازی زنگ زده بود که مراقب من باشه 

ومیخواسته بیاد اینجا یه روز با نازی بیان خونه من دیدن من تسلی من

توی این 17 روز نبود داداش از چند نفر حمایت گرفتم 

کسایی که برادرشون فوت شده بود و این داغ رو سالهاست حمل میکنن

و من نیاز دارم بااین ادمها بیشتر باشم ولی حرفم نمیاد

یکیشون میگفت سه سال دیگه میخندی از ته دل و خاطرات داداشت یه جوری تعریف میکنی انگار هست

و دیگری میگفت به رویا پناه بردم که ده سال بعد چی میشه؟ و بچه داداشم بزرگ میشه و مادرم میخنده

یکی دیگشون میگفت مادرم که شش ماه پیش فوت شد هنوز بعد 25 سال عزادار بود

وهیچ وقت بااین موضوع کنار نیومد که برادرم نیست 

دیروز گویا یه تنشی بین محمدرضا ومادرش وفاطیما ایجاد شده توسط خاله هاش و باهم دعوا کردن مامان و اجی هم اونجا بودن و دخالتی نکردن

اجی بسیار ناراحت بود 

من میدونم خاله بزرگش نمیذاره اینا زندگی کنن

زندگی پسرم خراب کرد

و میخوان طلاق بگیرن

گفتم شما دخالت نکنید به فاطیما هم پیام دادم که یادت نره نقشت تو خانواده چیه وصل کننده بین مادر و داداشت باش

متحدتر از قبل باشید حواست به خط قرمزهای بابات باشه اینو به محمدرضا هم گفتم

 دیشب علی و فاطیما باهم رفته بودن باشگاه و علی فیلم میفرستاد برام خوشحالم علی داره کمکش میکنه به زندگی برگرده

از دیروز متوجه شدم تمام این مدت من حس بویایی و چشاییم رو از دست داده بود و اصلا نمیدونستم

و از 5 شنبه هر غذایی میخورم دهنم بی نمک و بی مزه است

و دیروز که نازی ازم خواست پاشم غذایی که درست کرده رو گرم کنم بخورم دیدم بی نمک و بی مزه و بی بو 

و اونجا بود که بو کشیدم و مزه کردم چند غذای دیگه رو دیدم نه هیچ مزه ای رو حس نمیکنم و بخاطر کروناست

دیشب به صورت اتفاقی تو یه کامنت با یه نفر اشنا شدم سوالم تخصصی بود اون جواب داده بود بعد توضیح مفصلتری داد

و باهم نیم ساعتی تو دایرکت صحبت کردیم 

بعد کاشف به عمل اومد 18 سالشه برام واقعا سطح هوش و ادبش خیلی تعجب اور بود 

اونقدر اطلاعاتش در فیلد مورد سوالم بالا بود کلی اطلاعات مفید داد از طرفی کلی هم فایل برام فرستاد

منم یه کانال و فایل خفن بهش دادم بابت این همه وقتی که گذاشت.

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان